This post is also available in: English Arabic Russian Chinese (Traditional) French German Spanish

درباره ایران:

ایران

ایران

ایران کشوری در جنوب غربی قاره آسیا است و در مرکز منطقه استراتژیک خاورمیانه قرار دارد.

ترکمنستان در شمال شرقی، افغانستان در شرق، پاکستان در جنوب شرقی، عمان، امارات متحده عربی، قطر، کویت، عربستان سعودی در جنوب خلیج فارس، عراق در غرب و ترکیه، ارمنستان و آذربایجان در شمال غربی کشورهای همسایه ایران هستند.

کشور ایران حدود ۱،۶۴۸،۱۹۵ کیلومتر مربع وسعت دارد که بعد از عربستان سعودی دومین کشور پهناور منطقه خاورمیانه است.

ایران ۳۲ استان دارد که از قومیت های مختلف تشکیل شده اند. تنوع قومی در ایران بسیار زیاد است و اقوام فارس، ترک، عرب، کرد، لر، لک، بلوچ، گیلکی و مازنی مهمترین اقوام ایرانی هستند. زبان رسمی در ایران زبان فارسی است اما در استان های مختلف با توجه به اکثریت یک قوم زبان آن قوم نیز در بین مردم آن استان نیز رایج است.

پایتخت کشور ایران شهر تهران است که در استان تهران واقع شده است. کلان شهر تهران پرجمعیت ترین و مهمترین شهر ایران و منطقه خاورمیانه و یکی از مهمترین شهرهای قاره آسیا محسوب می شود.

 

 

 

تاریخ ایران:

از لحاظ تاریخی ایران جزء مهمترین کشورهای متمدن جهان محسوب می شود و در کنار تمدن رم باستان، مصر باستان و چین باستان از تمدن های تاریخی جهان محسوب می شود. سرزمین ایران میزبان تمدن های کهن ایلام، جیرفت و زاینده رود بوده است.

ردپای دایناسورها در دره زرند

ردپای دایناسورها در دره زرند

دایناسورها:

البته ردپای دایناسورها در زرند کرمان کشف شده است و مشخص است که این سرزمین در گذشته های دور، محل زندگی دایناسورها نیز بوده است. با توجه به وجود فسیل جلبرگ ها در دل کویرهای ایران و همچنین بیرون زدن نوک قله های کوهها در کویر کلوت شهداد در کرمان مشخص است جغرافیای این منطقه در گذشته های دور متفاوت بوده است و ماسه ها کوههای مرکزی ایران را فرا گرفته اند و کویرهای ایران شکل گرفته است.

 

آریایی ها:

نژاد انسانهایی که امروزه در فلات ایران زندگی می کنند آریایی است که پیش از میلاد مسیح و قبل از شروع تاریخ باستان از استپ اوراسیا به این منطقه مهاجرت کردند (قرن هشتم و نهم قبل از میلاد مسیح این مهاجرت کامل شده است) و با ساکنین بومی به رقابت برخواستند. منطقه اوراسیا محدوده ای بین شرق اروپا تا غرب و شمال آسیا امروزی را شامل می شود. علت این مهاجرت را افزایش جمعیت و تغییرات اقلیمی می دانند. مادها، پارس ها و پارت ها مهمترین اقوام آریایی هستند.

 

امپراتوری مادها:   ۶۷۸ ۵۴۹  پیش از میلاد

امپراطوری مادها در 2,570 سال قبل

امپراطوری مادها در ۲,۵۷۰ سال قبل

اولین امپراطوری ایران را مادها شکل دادند که مرکز این امپراطوری در هگمتانه بود. امروزه از هگمتانه آثاری از زیر خاک بیرون کشیده شده است و شهر همدان جایگزین آن در سرزمین ایران شده است. امپراطوری مادها بین سالهای ۶۷۸ تا ۵۴۹ پیش از میلاد مسیح؛ یعنی حدود ۱۲۹ سال؛ در ایران برقرار بود. «دیاکو» و «هوخشتره» مشهورترین پادشاهان ماد بودند.

 

امپراطوری هخامنشیان:  ۵۵۰ ۳۳۰ پیش از میلاد

قلمرو امپراطوری هخامنشیان

قلمرو امپراطوری هخامنشیان

کوروش کبیر که مادرش «ماندانا» از قوم ماد و پدرش «کمبوجیه» از قوم پارس بود با اتحاد پارس ها و مادها توانست حکومت عاشوری ها را در جنوب غرب ایران شکست دهد و با گسترش سرزمین هایی که به کنترل خود درآورد و نحوه اداره حکومتی که برقرار کرده بود بسیار مشهور شد و یهودیان از او به عنوان منجی یاد می کنند. اکنون یادمان یا آرامگاه کوروش کبیر در پاسارگاد ایران از مهمترین جاذبه های گردشگری ایران محسوب می شود.

کوروش کبیر بنیان حکومتی را بنا نهاد که به امپراطوری هخامنشیان شهرت یافت. پس از کوروش کبیر، داریوش بزرگ این امپراطوری را به اوج اقتدار رساند و ساخت پارسه (تخت جمشید امروزی) شروع شد و در طی سالیان دراز این مجموعه عظیم تکمیل یافت. بقایای آن شهر سلطنتی عظیم و پر ابهت امروزه به نام تخت جمشید شناخته می شود که مهمترین جاذبه توریستی برای گردشگران بین المللی در ایران به حساب می آید. امپراطوری هخامنشیان بین سالهای ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد مسیح، یعنی حدود ۲۲۰ سال؛ در ایران برقرار بود.

 

حمله اسکندر مقدونی به پرشیا: ۳۳۳ پیش از میلاد

قلمرو اسکندر مقدونی که بعد از مرگش بین سردارانش تقسیم شد

قلمرو اسکندر مقدونی که بعد از مرگش بین سردارانش تقسیم شد

امپراطوری هخامنشیان نیز با حمله اسکندر مقدونی به اتمام رسید و بعد از مدت کوتاهی با مرگ اسکندر، سلوکوس به حکومت در منطقه فلات ایران رسید و حکومت سلوکیان را بنا نهاد.  اسکندر و سپاهیانش در سال ۳۳۳ پیش از میلاد وارد سرزمین شام (که در قلمرو هخامنشیان بود) شدند و از دروازه های کیلیکیه گذشتند و در ماه نوامبر با سپاه اصلی پرشیا تحت فرماندهی داریوش سوم؛ شاهنشاه پرشیا؛ رودررو شدند. اسکندر در نبرد ایسوس شکست سختی را به داریوش سوم تحمیل کرد و داریوش سوم از میدان جنگ گریخت و شیرازه سپاه وی از هم پاشید. پس از فرار داریوش سوم از میدان جنگ ایسوس، همسرش، دخترش و مادرش (سی سی گامبیس) و خزانه ای افسانه ای به دست اسکندر افتادند. داریوش سپس با پیشنهاد بخشیدن سرزمین های اشغالی و پرداخت باجی کلان خواهان پیمان صلح و آزادی همسر، دختر و مادرش شد که اسکندر نپذیرفت. اسکندر در ادامه شهر صور (در جنوب لبنان امروزی) را پس از محاصره ای طولانی مدت تسخیر کرد و دستور داد تمام مردان را به قتل برسانند و زنان و کودکان را به بردگی بگیرند. اسکندر سپس به سمت مصر حرکت کرد. برخوردهای وحشیانه اسکندر با شهرهایی که در مقابلش مقاومت کرده بودند باعث شد اکثر شهرها در مسیر اسکندر از وی استقبال کرده و تسلیم وی باشند. غزه شهری بود که تسلیم اسکندر نشد و در برابر اسکندر به شدت مقاومت کرد اما نهایتا توسط اسکندر تصرف شد و اسکندر بار دیگر دستور قتل عام مردان و به بردگی گرفتن زنان و کودکان را صادر کرد. اورشلیم (بیت المقدس) به نشانه تسلیم دروازه های شهر را به روی اسکندر گشودند. مصری ها نیز تسلیم اسکندر بودند و او را در واحه سیوا واقع در صحرای لیبی امروزی «ارباب جدید عالم» و پسر آمون خواندند. اسکندر در مدت اقامتش در مصر شهر اسکندریه را بنا نهاد که در آینده به پایتخت با شکوه دودمان بطالسه مبدل شد. اسکندر در سال ۳۳۱ پیش از میلاد مصر را ترک کرد و به سوی بین النهرین حرکت کرد و در نبرد «گوگمل» بار دیگر داریوش سوم را شکست داد. داریوش سوم بار دیگر از میدان جنگ گریخت و اسکندر او را تا اربیل تعقیب کرد. نبرد گوگمل آخرین و سرنوشت سازترین رویارویی اسکندر و داریوش سوم بود. داریوش سوم از راه کوهستان به هگمتانه فرار کرد و اسکندر بابل را تسخیر کرد. اسکندر از بابل به شوش رفت و شهر شوش که یکی از پایتخت های مهم امپراتوری هخامنشیان بود را تسخیر کرد و ثروت افسانه ای از آنجا به غنیمت گرفت. اسکندر سپس بخشی از سپاه خود را از راه شاهی به پایتخت تشریفاتی پرشیا یعنی پرسه (تخت جمشید کنونی) فرستاد و خود با سایر سربازانش از مسیر مستقیم رهسپار پرسه شد. گذرگاه دربند پارس توسط آریو برزن و سپاهیانش مسدود شده بود اما اسکندر از برتری نفرات و تجهیزات نظامی که همراه داشت استفاده کرد و بعد از نبردهایی خونین موفق شد از سد آریوبرزن بگذرد و خود را به پرسه (تخت جمشید) برساند. اسکندر ۵ ماه در پرسه (تخت جمشید) اقامت کرد و به سربازانش اجازه غارت شهر را داد و دستور داد کاخ خشایارشاه (از مجموع ۱۰ کاخی که در پرسه وجود داشت) به آتش بکشند. امروزه پایه های مذاب شده این کاخ در محل کاخ مذکور در تخت جمشید وجود دارد. مورخان دو دلیل احتمالی برای این اقدام اسکندر ذکر می کنند: یکی اینکه اسکندر بدمست بوده است و این دستور را داده است و دیگر اینکه خواسته از آتش دادن آکروپولیس در جنگ دوم یونانیان با پرشیا به دستور خشایارشاه انتقام بگیرد. در جنگ مذکور خشایارشاه رم باستان را محاصره کرد و بعد از تسلیم شدن شهر وارد آن شد و دستور آتش دادن آکروپولیس و قتل و غارت در شهر را صادر کرد. اسکندر سپس به سمت مناطق شرقی امپراتوری پرشیا حرکت کرد و به راحتی همه آنها به قلمرو وی اضافه شد. اسکندر در این تور سیاحتی شهرهای بسیاری از جمله شهر قندهار در افغانستان کنونی، اسکندریه اسخانه در تاجیکستان کنونی را بنا نهاد و این شهرها یادگار اسکندر هستند. داریوش سوم توسط بسوس که یکی از ساتراپ های پرشیا بود کشته شد و جنازه به دست اسکندر افتاد. البته بسوس خود را جانشین داریوش سوم خواند و سعی در تاسیس شاهنشاهی برای خود داشت. محل اختفای بسوس نیز توسط اسپنتمان به بطلمیوس لو داده شد و بسوس نیز اعدام شد. اسپنتمان نیز در ادامه علیه اسکندر شورش کرد و اسپنتمان نیز توسط یاران خودش کشته شد و در ادامه از اسکندر تقاضای عفو و بخشش نمودند. بعد از کشته شدن اسپنتمان، اسکندر خیالش راحت شد و خود را وارث قلمرو هخامنشیان می دانست و مدتی را به عیش و نوش پرداخت. اسکندر پس از مدتی راهی هند شد و پس از جنگ های متعددی آن منطقه را نیز به قلمرو خود افزود و یکی از پهناورترین امپراتوری های تاریخ را بوجود آورد. اسکندر تا شرق آسیا پیش رفته بود و هم خودش و هم سپاهیانش از جنگ های متعددد و سفرهای طولانی که انجام داده بودند خسته شده بودند به همین دلیل به سمت شوش برگشت و سعی کرد به سپاهیانش رسیدگی کند با فرماندهانی که مردم ظلم کرده بودند برخورد کرد و با به راه انداختن ازدواج دسته جمعی شوش سعی کرد با ازدواج دختران شاهزاده ایرانی با سرداران سپاهش جو مثبتی را بوجود آورد. اسکندر سپس به سمت هگمتانه رفت تا گنج های که غنیمت گرفته از آنجا بردارد اما در این سفر «هفستیون» مردی که معشوقه اسکندر محسوب می شد به طرز مشکوکی فوت کرد. اسکندر در بهت و حیرت فرو رفت و راهی بابل شد. اسکندر در بابل در تدارک حمله به شبه جزیره عربستان بود که اجل امانش نداد. مورخان بسیاری معتقدند اسکندر توسط شرابی که به وی داده شد مسموم و به قتل رسیده است. مالاریا، حصبه، مننژیت، التهاب حاد لوزالمعده و ویروس نیل غربی از جمله بیماری هایی هستند که احتمال داده می شود اسکندر بخاطر ابتلا به آن از دنیا رفته باشد. بعد از مرگ ناگهانی اسکندر بر سر جانشینی وی کشمکش ها و نبردهای بسیار رخ داد ولی به هر حال منطقه پرشیا (ایران) به سلوکوس رسید. حکومت سلوکیان در ایران از سال ۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد؛ یعنی حدود ۲۴۸ سال؛ برقرار بود.

 

سلوکیان: ۳۱۲ ۶۴ پیش از میلاد

پس از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ پیش از میلاد، فتوحاتش بعد از کشمکش های فراوان میان سردارانش تقسیم شد و از سال حدود ۳۱۲ پیش از میلاد یعنی ۱۱ سال بعد از مرگ اسکندر، سلوکوس در متصرفات آسیایی اسکندر به مرکزیت ایران به قدرت رسید. بطلمیوس نیز در سرزمین های شمال آفریقا به مرکزیت مصر صاحب قدرت شد و بخش اروپایی قلمرو امپراتوری اسکندر به مقدونیان رسید. سلوکوس پسر آنتیوکوس (آنتیوخوس) از سرداران فیلیپوس (فلیپ) پدر اسکندر بود. سلوکوس بعد از فتح شوش در زمان زنده بودن اسکندر؛ فرمانده سوار نظام سازمان یافته از بزرگان ایرانی شد. از همان زمان وی عیلام (خوزستان و بخشی از لرستان امروزی) و سرزمین ماد را هم بر قلمرو خود اضافه کرد. اسکندر در ۱۰ سال آخر زندگی خود پرشیا (ایران) را در تصرف خود داشت و در این سالها نظام شاهنشاهی را برانداختند و یک دیوانسالاری بین المللی را از بین بردند که بیش از ۲۰۰ سال فعال بود.  در میانه سده سوم پیش از میلاد سلوکیان با بطلمیوسیان در منطق غربی درگیر شدند و تمرکز سلوکیان در این جبهه بود. در همین زمان بود که اشک یکم به فرمانروایی پارتیان رسید و در ساتراپ آندروگوراس به قدرت رسید و بنیانگذار امپراتوری اشکانیان شد (اندکی بعد دیودوت نیز ساتراپ بلخ را علیه سلوکیان شوراند). ارشک از قبیله آپارانی (یکی از سه قبیله داهه) بود که گفته شده است در زمان اسکندر و در پی درگیری هایی قبیله ای در جنوب روسیه به بخش خاوری دریای مازندران کوچیده است. آپارانی یکی از نامهای قدیمی شهر نیشابور بوده است. در واقع از سال ۲۴۷ پیش از میلاد، اشک یا ارشک اول بر بخشی کوچکی از ایران تسلط یافت اما بخش اعظم سرزمین پرشیا یا ایران در کنترل سلوکیان بود. سلوکیان به شدت با بطلمیوسیان در جبهه های غربی درگیر بودند و همین باعث شده بود مناطق شرقی ایران دنبال خودمختار بیفتند و گاهی سلوکیان به مناطق شرقی رفته و بخش زیادی از این خودمختاری ها را به قلمرو سلوکیان برگردانده بودند اما از سال ۲۴۷ تا ۶۴ پیش از میلاد، هم سلوکیان و هم اشکانیان بر بخش هایی از پرشیا (ایران) حاکم بودند. به مرور زمان اشکانیان بر سلوکیان چیره گشتند و با از بین رفتن کامل حکومت سلوکیان در ایران در سال ۶۴ پیش از میلاد؛ اشکانیان امپراتوری خود را گسترش دادند و تا سال ۲۲۴ پس از میلاد بر پرشیا (ایران) حکومت کردند.

 

امپراتوری اشکانیان: ۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ پس از میلاد

امپراتوری اشکانیان در حداکثر گسترش خود

امپراتوری اشکانیان در حداکثر گسترش خود

ارشک یا اشک اول در سال ۲۵۰ پیش از میلاد مسیح در بخش کوچکی از حکومت سلوکیان ادعای استقلال کرد و پایه گذار امپراتوری اشکانیان شد. سلوکیان در آن زمان با بطلمیوسیان در غرب ایران درگیر بودند و گهگاهی به بخش خودمختار اشکانیان حمله می کردند و قلمرو حکمرانی آنها را محدود و کوچک می کردند اما به مرور زمان قلمرو اشکانیان گسترش و سلوکیان کاهش یافت و نهایتاً در سال ۶۴ پیش از میلاد سلوکیان در ایران از بین رفتند و تنها امپراتوری اشکانیان باقی ماند تا اردشیر پاپکان به این امپراتوری پایان داد و امپراتوری ساسانیان را بنا نهاد. دامغان یا صد دروازه پایتخت اصلی امپراتوری اشکانیان بوده است. امپراتوری اشکانیان از ۲۴۷ پیش از میلاد مسیح تا ۲۲۴ پس از میلاد مسیح؛ یعنی حدود ۴۶۷ سال در ایران برقرار بود.

 

امپراتوری ساسانیان:  ۲۲۴ ۶۵۱ میلادی

قلمرو امپراتوری ساسانیان در اوج گسترش خود در دوران خسروپرویز

قلمرو امپراتوری ساسانیان در اوج گسترش خود در دوران خسروپرویز

 اردشیر پاپکان، شاپور و خسروپرویز مشهورترین پادشاهان دوران امپراطوری ساسانیان بودند. در این دوران حضرت محمد (ص) به پیامبری مبعوث شد و دین اسلام به مردم جهان معرفی شد. خسروپرویز پادشاه ساسانی بود که دعوت پیامبر اسلام را نپذیرفت و پس از وفات پیامبر اسلام و در دوران خلافت عمر و عثمان بود که امپراطوری ساسانیان توسط حکومت تازه تاسیس اسلامی به پایان رسید و بعد از جنگ معروف نهاوند، شهرهای مختلف ایران یکی پس از دیگری سقوط کرد و حکومت اسلامی در ایران برقرار شد. امپراطوری ساسانیان از سال ۲۲۴ – ۶۵۱ میلادی؛ یعنی حدود ۴۲۷ سال؛ در ایران برقرار بود.

 

خلافت امویان:  ۶۶۱ ۷۵۰ میلادی

قلمرو خلافت امویان در اوج گستردگی

قلمرو خلافت امویان در اوج گستردگی

بعد از رحلت پیامبر اسلام، چهار خلیفه وظیفه اداره حکومت اسلامی را بر عهده داشتند و پس از آنها، معاویه بن ابوسفیان خلافت را در بین بنی امیه موروثی کرد. معاویه بن ابوسفیان در زمان خلفای راشدین در منطقه شام فرماندار بود و پس از آنها سلسله امویان را تاسیس کرد. حکومت امویان در سرزمین های پهناوری گسترش یافت و حدود یک سوم جمعیت جهان را دربرمی گرفت. منطقه شام و شهر دمشق پایتخت امویان بود. خلفای اموی همگی از خاندان بنی امیه بودند. عثمان بن عفان (سومین خلیفه از خلفای راشدین) نیز از خاندان بنی امیه بود. امویان بسیار نژاد پرست بودند و به غیر از خود به دیگر اقوام اجازه داشتن قدرت و همچنین قضاوت نمی دادند و ایرانیان را بسیار تحقیر می کردند. به هر حال ابومسلم خراسانی به حکومت امویان پایان داد و زمینه روی کار آمد خلفای عباسی را فرآهم کرد. «معاویه بن ابوسفیان» و «یزید بن معاویه» مشهورترین خلفای اموی بودند. خلافت امویان بر پهنه گسترده ایی از جهان از جمله شمال آفریقا، جنوب اروپا (منطقه اندلس اسپانیا)، و غرب و جنوب غرب آسیا بین سالهای ۶۶۱ – ۷۵۰ میلادی؛ یعنی حدود ۸۹ سال؛ حکمرانی کردند.

 

ابومسلم خراسانی و سیاه جامگان:

بهزادان پور ونداد هرمزد ملقب به ابومسلم خراسانی رهبر جنبش سیاه جامگان بود که توانست با براندازی حکومت بنی امیه، حکومت بنی عباس را پایه گذاری کند. نام اصلی او بهزادان (پسر ونداد) بود که به توصیه ابراهیم امام (یکی از بزرگان بنی عباس) به عبدالرحمن تغییر نام داد و با حکم وی رهسپار خراسان شد تا رهبری جنبش ضد اموی در این منطقه را بر عهده بگیرد. ابومسلم پس از سرنگونی حاکم خراسان و تسخیر مرو، سپاهی روانه عراق نمود و توانست در سال ۷۴۹ میلادی (۱۳۲ هجری قمری) مروان؛ آخرین خلیفه اموی؛ را شکست دهد و ابوالعباس عبدالله سفاح را به خلافت برساند. با شکل گیری خلافت عباسیان، ابومسلم به عنوان حاکم خراسان منصوب گردید. قدرت و نفوذ ابومسلم باعث نگرانی خلفای عباسی بود و نهایتاً در سال ۷۵۴ میلادی (۱۳۷ هجری قمری) وی با حیله به بغداد فراخوانده شد و به دستور منصور؛ دومین خلیفه عباسی؛ به قتل رسید.  براندازی خلافت امویان که شکلی شاهنشاهی و نژاد پرستانه بود حاصل یک برنامه ریزی و اجرای دقیقی بود که عباسیان آن را طراحی کرده بودند اما ابومسلم خراسانی فرمانده نظامی این انقلاب محسوب می شد. عباسیان برخلاف خلافت امویان مدعی استفاده از همه مسلمانان فارغ از نژاد و ملیت در دستگاه قدرت بودند. یاران ابومسلم خراسانی که به دنبال براندازی خلافت امویان بودند به سیاه جامگان مشهور شدند. بعد از قتل ابومسلم خراسانی حس ضد خلافت عباسیان در ایران بسیار شعله ور شد و جنبش های مختلفی به خونخواهی از ابومسلم شکل گرفت که یکی از آنها جنبش سپید جامگان بود. در واقع سیاه جامگان نماد طرفداران خلفای عباسی بود و سپید جامگان به مبارزه با خلفای عباسی برخواستند. یکی دیگر از جنبش های معروفی که به خونخواهی ابومسلم دست به قیام زد خرمدینان بود که حدود ۲۰ سال باعث دردسر خلفای عباسی شدند. به هر حال همه این جنبش ها کوچک و ضعیف بودند یکی پس از دیگری توسط خلفای عباسی سرنگون و نابود شدند.

 

بابک خرمدین و خرمدینان:

دژ بابک خرمدین

دژ بابک خرمدین

بابک خرمدین رهبر گروهی بود که از اردبیل به خونخواهی ابومسلم خراسانی بپا خواست. خرم دینان مرگ ابومسلم را انکار می کردند و معتقد بودند ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید. منابع مختلف بیان می کنند خرمدینان بسیار بودند و جمعیتی بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر را شامل می شدند که به فرماندهی بابک خرمدین علیه خلافت عباسیان قیام کردند. شهر بذ در اطراف اردبیل مرکز اصلی مقاومت خرمدینان و بابک در برابر خلفای عباسی بویژه معتصم بود. شهر بذ که فاصله کمی با رود ارس دارد امروزه فاقد حیات است. قلعه بابک بر نوک قله کوهی سعب العبور ساخته شده بود و این کار دستگیری و نابودی وی را برای خلفای عباسی بسیار مشکل کرده بود. امروزه قلعه یا دژ بابک از جاذبه های مهم گردشگری در ایران محسوب می شود. البته امروزه منطقه ای که دژ بابک در آن واقع شده است قسمتی از استان آذبایجان شرقی به مرکزیت تبریز است اما سمت دیگر آن اردبیل است که قدمت بسیاری طولانی تر از تبریز دارد. به هر حال بابک خرمدین با حیله و نیرنگ افشین فرمانده نظامی اعزامی معتصم دستگیر شد و به سامرا فرستاده شد. معتصم (خلیفه عباسی) بابک خرمدین را سوار بر فیل کرد او را در شهر به نمایش گذاشت و نخست دست هایش را قطع کرد و سپس او را اعدام کرد. جنازه بابک خرمدین بر چوبه دار در همان میدانی که اعدام شده بود نگه داشته شد و به مرور زمان نام آن میدان به میدان اعدام بابک خرمدین مشهور شد. به یاران بابک خرمدین لقب سرخ جامگان داده بودند. نافرمانی خرمدینان بعد از قتل بابک ادامه داشت اما مشکل قابل توجه ای برای خلفای عباسی نداشتند.

 

خلافت عباسیان: ۷۵۰ ۸۹۲ میلادی

خلافت عباسیان سومین خلافت اسلامی بعد از رحلت پیامبر اسلام بود. حکومت خلفای راشدین اولین و خلافت امویان دومین خلافت اسلامی بعد از رحلت پیامبر اسلام بود. خلافت عباسیان توسط نوادگان عمومی پیامبر اسلام، عباس بن عبدالملک، بنیانگذاری شد. در دوران عباسیان آن نژاد پرستی شدید در دوران امویان پایان یافت و ایرانیان قدری مورد احترام واقع شدند. کوفه، بغداد، رقه و سامرا چهار پایتخت عباسیان طی سالها حکومت بودند. منصور، هارون الرشید و مامون مشهورترین خلفای عباسی بودند. خلفای عباسی بین سالهای ۷۵۰ – ۸۹۲ در مناطق زیادی از جمله ایران حکمرانی کردند اما طی مراحلی اندلس (اسپانیا کنونی) و مراکش را از دست دادند و نهایتاً هالاکوخان بغداد را تصرف کرد و حکومت خلفای عباسی به طور کامل در منطقه به پایان رسید.

 

طاهریان:  ۸۲۱ ۸۷۳ میلادی

طاهریان نخستین حکومت ایرانی تبار و مستقل بعد از حمله خلافت اسلامی به ایران بودند. طاهریان از تبار دهقانان خراسان بودند. در اوایل قرن سوم هجری، طاهر بن حسین؛ یکی از سرداران مامون عباسی؛ از طرف او امیر خراسان شد و به دلیل آن که عدم اطلاعت خود را از مامون اعلام کرد اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان بلخ به پایتختی برگزیده شده بود.

 

صفاریان: ۸۶۱ ۱۰۰۲ میلادی

صفاریان دودمانی ایرانی بودند که بر بخش هایی از ایران، افغانستان، تاجیکستان و پاکستان کنونی حکومت می کردند پایتخت ایشان شهر زَرَنگ بود و آنان خود را از نوادگان ساسانیان می دانستند که پس از حمله خلافت اسلامی به سیستان مهاجرت کرده بودند. یعغوب لیث صفاری مردی عیار و جوانمرد اهل سیستان بود و به دلیل محبوبیتی که بین مردم به خاطر جنگ با خوارج داشت توانست به قدرت و حکومتداری برسد. یعقوب لیث بعد از تشکیل حکومت خود در سیستان ابتدا به کرمان و شیراز و سپس به خراسان رفت و آنجا را نیز تحت حکومت خود درآورد. یعقوب لیث سپس به طبرستان رفت اما در جنگ با علویان طبرستان شکست خورد و عقب نشینی کرد. یعقوب لیث که در آرزوی از بین بردن حکومت عباسیان بود به خوزستان لشکر کشی کرد و پس از آزادی آن به بغداد حمله کرد اما در جنگ با خلیفه عباسی شکست خورد. بعد از یعقوب لیث، عمرو لیث برادر وی به قدرت رسید و با خلیفه عباسی بیعت کرد اما در ادامه در جنگ با امیر اسماعیل سامانی؛ حاکم ولایت خراسان؛ شکست خورد و در نزد خلیفه عباسی به قتل رسید.

 

سامانیان: ۸۷۴ ۱۰۰۴ میلادی

سامانیان یک حکومت ایرانی و سنی مذهب بود که حدود ۱۳۰ سال بر بخش های بزرگی از ماورالنهر ایران حکومت کردند. مرکز حکومت سامانیان در خراسان و فرارود بود و در بزرگترین گستره خود، بر تمام افغانستان امروزی و بخش های بزرگی از کشورهای امروزی تاجیکستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان و پاکستان امروزی فرمانروایی کردند. حکومت سامانی توسط چهار برادر: نوح احمد، یحیی و الیاس بنیان گذاشته شد. هر کدام از آنها بخشی از سرزمین های سامانی را زیر کنترل خود داشتند و به عنوان دست نشاندگان عباسیان حکومت می کردند. سرانجام در سال ۸۹۲ میلادی، اسماعیل سامانی تمام قلمروی سامانی را زیر یک پرچم واحد درآورد. گرچه سامانیان به طور قانونی حاکمیت خلیفه عباسی را به رسمیت می شناختند اما عملا به یک دولت مستقل تبدیل شدند.

 

آل بویه: ۹۳۲ ۱۰۵۵ میلادی

آل بویه یا بوییان یا دیالمه حکومتی ایرانی از دودمان های دیلمی شیعه پس از اسلام بودند که  در بخش مرکزی، غربی و جنوبی ایران و منطقه عراق حکومت تشکیل دادند. آل بویه از دیلمان در لاهیجان از استان گیلان ایران برخواسته بودند. علی، حسن و احمد سه پسر دیلمی بویه بودند که در رکاب سپاه مرداویج علی خلافت عباسی جنگیدند و پس از مرداویج به قدرت رسیدند و حکومت آل بویه را تاسیس کردند.

 

در سده ۱۰ میلادی، اقوام ترک از آسیای میانه به فلات ایران مهاجرت گسترده ای کردند. بسیاری از آنان در ارتش خلفای عباسی به کار گرفته شدند و قدرت سیاسی بالایی به دست آوردند. در سال ۹۹۹ میلادی، حکومت غزنویان که حاکمانی با اصالت ترک داشت بخش های بزرگی از ایران را در اختیار گرفت و سلجوقیان و خوارزمشاهیان نیز پشت سر آنان بخش های بزرگی از ایران را تحت کنترل خود درآوردند.

 

غزنویان:  ۹۷۵ ۱۱۸۷ میلادی

دودمان غزنوی یا غزنویان یک سلسله ترک تبار ایرانی، پارسی گوی و مسلمان در بخشهای شرقی ایران بزرگ بویژه فرارود و خراسان بزرگ بودند. از آنجا که غزنویان نخستین پایه های شهریاری را در شهر غزنین آغاز کردند به غزنویان مشهور شدند. بنیانگذار دودمان غزنویان: سلطان محمود غزنوی بود. اجداد سلطان محمود غزنوی از خانان ترکمن بودند که به خراسان کوچ کرده بودند. غزنویان بخاطر فتوحاتی که در هندوستان داشتند شهرت بسیاری به دست آوردند اما دیری نپایید که این حکومت توسط سلجوقیان به پایان راه خود رسید.

 

امپراتوری سلجوقی: ۱۰۳۷ ۱۱۹۴ میلادی

امپراتوری سلجوقی حکومتی ترک تبار ایرانی و سنی مذهب (مذهب حنفی) بودند که توسط ایل قنیق ترکان آغوز شکل گرفت. وسعت قلمرو امپراتوری سلجوقیان بسیار بزرگ بود بطوریکه از شرق تا کوههای هندوکش، از غرب تا فلات آناتولی و شام، از شمال تا آسیای مرکزی و از جنوب تا خلیج فارس ادامه داشت. جد طغرل بیک؛ سر سلسله سلجوقیان؛ سلجوق پسر دقاق بزرگترین فرمانده نظامی ایالت اوغوز یابغو بود که به دلیل مهارت وی در تیراندازی به وی لقب تیمور یالیق (کمان آهنین) داده بودند. سلجوقیان از سرزمین مادری خود یعنی حاشیه دریای آرال به خراسان حمله کردند سپس وارد بخش مرکزی ایران شدند و پس از آن با پیروزی بر امپراتوری بیزانس، آناتولی را تصرف کردند. سلجوقیان باعث اتحاد دوباره جهان اسلام شدند و نقش کلیدی در جنگ های صلیبی اول و دوم داشتند. سلجوقیان به شدت تحت تاثیر فرهنگ و زبان پارسی قرار گرفتند و نقش مهمی در ایجاد پیوند بین فرهنگ های ترکی – پارسی ایفا نمودند. مهاجرت ترک تباران به مناطق استراتژیک مرزهای شمالی و شمال غربی امپراتوری سلجوقی برای مقابله با حملات دشمنان خارجی باعث ترک سازی این مناطق شد. نیشابور، شهر ری، اصفهان، همدان و مرو شهرهایی بودند که در گذر زمان به عنوان پایتخت امپراتوری سلجوقی انتخاب شدند.

قلمرو امپراطوری سلجوقیان

قلمرو امپراطوری سلجوقیان

خوارزمشاهیان: ۱۰۹۸ ۱۲۱۹ میلادی

خوارزمشاهیان دودمانی ترک تبار و پارسی گو و سنی مذهب بودند که مملوکان ترک آن را شکل دادند و بر ایران و آسیای میانه حاکم شدند. خوارزمشاهیان ابتدا به عنوان حکومتی دست نشانده از طرف امپراتوری سلجوقی در منطقه خوارزم (ازبکستان و ترکمنستان امروزی) بوده ولی سپس مستقل شدند. انوشتکین که حکومت خوارزمشاهیان را بنیانگذاری کرد در سال ۱۰۷۷ میلادی توسط ملکشاه سلجوقی به عنوان حاکم خوارزم منصوب شد. انوشتکین احتمالاً متعلق به قبیله بیگدلی از ترکان اوغوز باشد. کهنه گرگانج، سمرقند، غزنی و تبریز شهرهایی بودند که در گذر زمان به عنوان پایتخت خوارزمشاهیان انتخاب شدند.

 

حمله مغول به ایران: ۱۲۱۹ ۱۲۵۶ میلادی

قلمرو امپراتوری مغول

قلمرو امپراتوری مغول

حمله مغول به ایران به سه لشکرکشی مغول به ایران در فاصله سالهای ۱۲۱۹ تا ۱۲۵۶ میلادی اشاره دارد. این لشکرکشی ها به حکومت خوارزمشاهیان، اسماعیلیه الموت و حکومت های محلی اتابکان سلجوقی خاتمه داد و به ایجاد حکومت ایلخانی مغول به جای آنها در ایران منجر شد.  چنگیزخان پس از چیره شدن بر چین و بخشی از آسیای میانه با خوارزمشاهیان همسایه شد چنگیزخان محترمانه از خورزمشاهیان درخواست کرد تا راه بازرگانی بین قلمرو چین که تحت تسلط خودش بود و ایران که تحت تسلط خوارزمشاهیان بود باز شود. چنگیزخان ابتدا مودبانه و با احترام از سلطان محمد خوارزمشاه درخواست خود را مطرح کرد و تعدادی بازرگان مغول را برای تجارت اعزام کرد اما محمد خوارزمشاه ۴۵۰ بازرگان مغول را به قتل رساند و باعث خشم و غضب چنگیزخان مغول شد. نخستین لشکرکشی چنگیزخان در سال ۱۲۱۹ بود و جوجی پسر چنگیزخان شکست سختی را به سپاه سلطان محمد خوارزمشاه وارد کرد. سلطان محمد خوارزمشاه سال بعد فوت کرد و قبل از فوتش جلال الدین خوارزمشاه را به عنوان جانشین خود برگزید. چنگیزخان نیز در سال ۱۲۲۷ درگذشت. حمله دوم مغولان دو سال بعد از فوت چنگیزخان و با دستور اوگتای قاآن (رئیس ایل قاآن) با فرماندهی جرماغون نویان صورت پذیرفت. در این حملات مغول ها شهرهای نیشابور، طوس، دامغان، ری، قم، قزوین، همدان، مراغه و اردبیل را طی نبردهای خونین به تصرف خود درآوردند. سومین لشکرکشی در سال ۱۲۵۴ میلادی به فرماندهی هولاکوخان مغول آغاز شد و وی پس از تسخیر قلعه های اسماعیلیه به سمت بغداد رفتند و با فتح بغداد حکومت خلافت اسلامی عباسیان را به طور کامل از بین بردند و سپس حکومت ایلخانیان را در ایران تاسیس کردند. در حملات مغول ها مردم مقاومت بسیاری از خود نشان دادند اما با توجه به اینکه حاکیم خوارزمشاهی بسیار ضعیف بودند و هر شهر به تنهای از خود دفاع می کرد و بین شهرهای مختلف هماهنگی برای دفاع یکپارچه وجود نداشت این شهرها بعد از مقاومتی فرسایشی بالاخره توسط سپاهیان چند برابری مغولان فتح می شد و به علت تلفات بالایی که به مغول ها وارد می شد آنها به تلافی، این شهرها را ویران و مردم را قتل عام می کردند. از همین رو در حملات مغول ها به ایران خسارات مالی، جانی، فرهنگی و علمی بسیاری به ایران وارد شد.

 

ایلخانیان: ۱۲۵۶ ۱۳۳۵ میلادی

ایلخانیان از فرزندان چنگیزخان مغول بودند که بعد از نبردهایی خونین ایران را فتح کردند و با پایان جنگهای خونین حکومت خود را برپا کردند. در آن زمان منگو خاقان امپراتوری مغول بود و بر آن شد تا با اعزام دو برادرش به نام های هالاکو و قوبیلای به ایران و چین پیروزیهای مغولان را تحکیم و تکمیل کند. هالاکوخان در سری سوم حملات مغولان به ایران تمام ایران را تحت سلطه مغولان درآورد و امپراتوری ایلخانیان را در ایران تاسیس کرد و قوبیلای نیز چین را تصرف کرد و امپراتوری یوآن را در چین تاسیس کرد. ایلخانان در ابتدا دین بودایی داشتند اما به تدریج به اسلام گرویدند. ایلخانان مسلمان خود را سلطان نامیده و نامهای اسلامی برگزیدند. تبریز، سلطانیه و مراغه شهرهایی بودند که ایلخانیان در گذر زمان آنها را به عنوان پایتخت خود برگزیدند.

 

آل مظفر: ۱۳۱۴ ۱۳۹۳ میلادی

آل مظفر یا مظفریان در فاصله میان حمله مغول و یورش تیمور در قسمت های مرکزی و جنوبی ایران و بیشتر در کرمان، یزد، شیراز و جنوب ایران حکومت تشکیل دادند. امیر مبارزالدین محمد سرسلسله مظفریان از اهالی سلامه از توابع شهرستان خواف بود. «شرف الدین مظفر بن منصور میبدی» پدر «امیر مبارزالدین» بود که نزد پادشاهان مغول به مراتب بالایی رسید. پس از مرگ پدر، امیر مبارزالدین محمد مورد توجه سلطان ابوسعید (پسر الجایتو مغول) قرار گرفت و منصب پدر را به انظمام فرمانروایی یزد به دست گرفت. پس از ابوسعید که حکومت ایلخانان مغول در ایران تضعیف شد امیر مبارزالدین به فکر استقلال و جهانگشایی افتاد. امیر مبارزالدین ابتدا کرمان و سپس شیراز را به متصرفات خود افزود و ابواسحاق اینجو فرمانروای مغولی در شیراز را کشت. حافظ در یکی از غزلهای مشهورش به سوگ ابواسحاق می پردازد. امیر مبارزالدین فردی خشن و بسیار سخت گیر بود و پس از بازگشت از جنگی پسرش را تهدید به کور کردن کرد از همین رو به دست پسرانش شاه شجاع و شاه محمود و خواهرزاده دامادش شاه سلطان اسیر و کور شد و در ادامه از دنیا رفت. شاه شجاع بعد از امیر مبارزالدین به سلطنت رسید و تعصبات مذهبی پدرش را کنار گذاشت. در ادامه شاه شجاع بسیار محبوب و مشهور شد بطوریکه آرامگاه وی هم اکنون در شیراز جزء جاذبه های گردشگری مهم ایران محسوب می گردد.

 

تیموریان: ۱۳۷۰ ۱۵۰۶ میلادی

قلمرو امپراتوری تیمور گورکانی

قلمرو امپراتوری تیمور گورکانی

امپراتوری تیموری یا امپراتوری گورکانی دودمانی ترک تبار با فرهنگ پارسی بودند. بنیانگذار این دودمان امیر تیمور (تیمور لنگ) بود که ادعا می کرد نسبتش به چنگیزخان می رسد و در قبیله ترکی-مغولی برلاس به دنیا آمده است. تیمور تصرفات بسیاری داشت و کشور بزرگی را بوجود آورد. تیمور مرزهای خود را نخست در سراسر آسیای میانه و آنگاه خراسان و آنگاه به همه بخش های ایران و امپراطوری عثمانی و بخش هایی از هندوستان گسترش داد. از آنجا که فتوحات تیمور بیشتر جنبه یورش و هجوم داشت تا تسخیر واقعی، اغلب این مناطق خیلی زود از تصرف تیموریان خارج شدند. بعد از مرگ تیمور، فرزندان تیمور موفق شدند شمال ایران را کم و بیش برای مدت یک سده برای خود نگاه دارند هرچند آنان بیشتر با یکدیگر در کشمکش بودند. سرانجام شاهرخ موفق شد که مناقشات اقوام خود را تا حدی پایان دهد اما پس از مرگ شاهرخ تصرفات تیموریان بازهم تجزیه شد اما خاندان تیموری از بین نرفت و نوادگان تیمور پس از چندی بستر فرمانروایی خود را به هندوستان بردند و امپراتوری بزرگ گوکانیان هند را بنیاد گذاردند. سمرقند و هرات دو شهر مهمی بودند که به عنوان پایتخت تیموریان انتخاب شده بودند.

 

قراقویونلوها: ۱۳۷۸ ۱۴۶۹ میلادی

ترکمانان قراقویونلو یکی از طوایف ترکمانان بودند که از نیمه قرن ۸ هجری قمری (۷۸۰ تا ۸۷۴ هجری قمری) در آذربایجان و پیرامون آن صاحب قدرت شدند. ترکمانان در زمان حمله مغولان، خونه و کاشانه خود را در حوالی دریاچه آراک ترک کرده به داخل ایران آمدند و پراکنده شدند و بعد از سرنگونی ایلخانان مغول؛ در شمال شرقی دریاچه وان با مرکزیت ارچیش به قدرت رسیدند. پایتخت قراقویونلوها تبریز، زبان رسمی حکومتشان فارسی و ترکی آذربایجانی و دین رسمی آنها اسلام بود (بر سر شیعه یا سنی بودن آنها اختلاف نظر است). قراقویونلوها حدود ۹۴ سال بر این ناحیه از ایران حکمرانی کردند.

 

آق قویونلوها: ۱۳۷۸ ۱۵۰۸ میلادی

آق قویونلوها سلسله ای ترکمن بودند که از سال ۱۳۷۸ میلادی تا ۱۵۰۸ میلادی بر قسمتهایی از قفقاز، شرق ترکیه و بخش هایی از ایران حکمرانی کردند. معنی لغوی آق قویونلو «صاحبان گوسفندان سفید» است. فرمانروایان آق قویونلوها برای خود از عنوان شاه ایران استفاده می کردند و خود را وارث شاهان شکوهمند اسطوره ای ایران باستان (فریدون، جمشید، کیکاووس) می دانستند. پایتخت آق قویونلوها دیاربکر و تبریز بود، دین رسمی آق قویونلوها اسلام سنی بود، زبان رسمی آق قویونلوها فارسی و ترکی آذربایجانی بود.

 

صفویان: ۱۵۰۱ ۱۷۳۶ میلادی

قلمرو صفویان با توجه به سرحدات امروزی

قلمرو صفویان با توجه به سرحدات امروزی

شاه اسمائیل صفوی متولد ۱۴۸۷ میلادی در اردبیل بود. پدرش «شیخ حیدر»؛ از مشایخ صفوی و اهل تسنن و شافعی مذهب بود و مادرش «مارتا»؛ دختر شاه ترابوزان و مسیحی بود. شاه اسماعیل یکساله بود که پدرش در جنگ با مسیحیان شروانشاهان و آق قویونلوها تیر خورد و کشته شد و به همراه مادرش و برادرش به مدت چهار سال و نیم در شیراز زندانی بود. بعد از مرگ سلطان یعقوب آق قویونلو؛ بین دو پسرش «رستم» و «بایسنقر» درگیری بوجود آمد و رستم برای مقابله با بایسنقر؛ سلطان علی برادر بزرگ اسماعیل و خانواده اش را آزاد کرد تا بتواند از پشتیبانی قزلباش های (بخاطر اینکه صوفی ها کلاه قرمز بر سر می گذاشتند به آنها قزلباش می گفتند زیرا قزلباش به زبان ترکی به معنی سرخ سر است) خانقاه اردبیل برخوردار شود. «سلطان علی» با سپاهی از قزلباشان با شکوه فراوان وارد تبریز شد و بایسنقر را شکست داد. سلطان علی برادر بزرگ اسماعیل بعد از شکست بایسنقر از تبریز عازم اردبیل شد اما رستم با ترسیدن از قدرت گرفتن سلطان علی؛ او را در راه به قتل رساند.  سلطان علی قبل از مرگ؛ برادر هفت ساله اش اسماعیل را به یاران صمیمی و وفادرش سپرد. اسماعیل مدتی در اردبیل مخفیانه زندگی کرد اما برای امنیت بیشتر به لاهیجان رفت تا در پناه «کارکیا میرزا علی» (امیر محلی لاهیجان که سید و شیعه مذهب بود و دوستدار صوفیان بود) باشد.  اسماعیل در لاهیجان تحت تعلیمات شمس الدین لاهیجی از فضلای لاهیجان، عربی، فارسی، قرآن و اصول شیعه دوازه امامی را فرا گرفت و به فنون نظامی نیز خبره گشت. قزلباشان اسماعیل را در ۱۲ سالگی به اطراف اردبیل بازگرداند و با جمع آوری سپاهی بزرگ آذربایجان را تصرف کردند. هفت هزار ترک آناتولی که شاه اسماعیل را همراهی کردند از قبایل زیر بودند:

  • ایل شاملو از شمال شرق مدیترانه و شمال شرق شام
  • تکه لو از ناحیه جنوبی آناتولی
  • افشار از ناحیه آناتولی
  • قاجار از شمال و شرق آناتولی
  • روملو از ناحیه آناتولی
  • قره مان از منطقه کیلیکیه در جنوب آناتولی و اطراف قونیه
  • ورساق از منطقه کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه
  • ذوالقدر از بخش علیای فرات بین سوریه و ترکیه کنونی
  • استاجلو از شرق آناتولی
  • بیات از شرق آناتولی و شمال عراق

شاه اسماعیل در تبریز مذهب رسمی دولت خود را تشیع اعلام کرد درحالیکه دو سوم تبریزی ها تسنن بودند. ترکهای بسیاری مثل ایلات ترک بهارلو از ایلات تشکیل دهنده قراقوینلوها؛ به شاه اسماعیل پیوسته بودند. شاه اسماعیل توانست طی مدت ۷ سال تمام ایران بزرگ (به جز مناطقی در خراسان و ارمنستان) را بعد از ۹۰۰ سال فتح کند و دنبال یکپارچه کردن آنها بود. دشمنان اصلی شاه اسماعیل؛ عثمانی ها در غرب و خان های ازبک در شرق ایران بودند. شاه اسماعیل ابتدا برای مقابله با تجاوز شیبک خان راهی شرق ایران شد و توانست شیبک خان را شکست دهد. همزمان عثمانی ها از غرب به ایران یورش آوردند و شاه اسماعیل به غرب ایران لشکر کشی کرد و در جنگ چالدران با ۴۹,۰۰۰ قزلباش با ۲۰۰,۰۰۰ سرباز عثمانی جنگید و در جنگی نابرابر شکست خورد. در همین جنگ چالدران بود که کردستان باختری (کردستان کنونی ترکیه، کردستان کنونی عراق، و کردستان کنونی سوریه) از ایران جدا شد و به خاک عثمانی ها الحاق شد. شاه اسماعیل کشته شدگان جنگ چالدران را در کنار بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی به خاک سپرد از آن سپس این گورستان به «شهیدگاه» شهرت یافت. شاه اسماعیل در حدود ۳۷ سالگی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در اردبیل به خاک سپرده شد. صفویان حدود ۲۲۱ سال بر ایران فرمانروایی کردند. شاه اسماعیل اولین شاه صفویان و شاه سلطان حسین آخرین شاه صفویان بود که از افغان ها و سپس نادرشاه افشار شکست خورد. دوره صفویان از مهمترین دوران تاریخی ایران به شمار می آید چراکه با گذشت ۹۰۰ سال پس از نابودی امپراتوری ساسانیان یک دولت متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی کند. بعد از اسلام؛ چندین پادشاهی ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، طاهریان، زیاریان، بوییان، سربداران، و مظفریان روی کار آمدند ولی هیچکدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش بگیرند و ایران را بار دیگر یکپارچه کنند. پایتخت صفویان ابتدا تبریز سپس قزوین و در نهایت اصفهان بود.

 

افشاریان: ۱۷۳۶ ۱۷۹۶ میلادی

قلمرو افشاریان

قلمرو افشاریان

سلسله افشاریان در سال ۱۷۳۶ میلادی توسط نادرشاه افشار و با خلع آخرین شاه صفوی از سلطنت بنیان نهاده شد. در دوران حکومت نادرشاه افشار ایران به بزرگترین وسعت خود از زمان سقوط شاهنشاهی ساسانیان رسید. در دوران نادرشاه کشورهای کنونی ایران، ارمنستان، گرجستان، آذربایجان، افغانستان، بحرین، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان، بخش هایی از شمال قفقاز، عراق، ترکیه، امارات متحده عربی و عمان در قلمرو افشاریان قرار داشت. نام سلسله افشار از قبیله افشار (یکی از قبایل ترکمن در شمال شرقی ایران) گرفته شده بود. افشارها در اوایل قرن ۱۷ میلادی توسط شاه عباس یکم و برای دفاع از مرزهای ایران در برابر ازبک ها از آذربایجان به شمال ایران گوچانده شده بودند. فتح هند توسط نادرشاه یکی فتوحات مشهور نادرشاه است که در نهایت منجر به غنیمت گرفتن جواهرات و ثروت فراوانی شد و نادر پس از بازگشت از هند به شکرانه این فتوحات و غنایم، حرم امام رضا (ع) را طلاکاری کرد و مناره های دوران سلجوقی را تخریب و مناره های طلایی جدید در آن بنا کرد. قدیمی ترین صحن حرم امام رضا (ع) که به فرمان نادرشاه طلاکوب شده است هنوز به صحن نادری مشهور است. نادرشاه مذهب شیعه جعفری را در ایران به رسمیت رساند. نادرها بارها با افغان ها، ازبک ها، عثمانی ها و سایر شورشیان جنگید و در برخی موارد کشتار بی رحمانه ای را در شهرهایی همچون کرمان و دهلی به راه انداخت. نادرشاه نهایتاً توسط قزلباش ها به قتل رسید و خیلی زود حکومت افشاریان متزلزل و تجزیه شد و سرانجام کریم خان زند توانست بر بخشی از قلمرو افشاریان سلطه یابد و حکومت زندیان را بنا نهد. البته افشاریان تا مدتها و همزمان با قدرت گرفتن زندیان در بخشی از خراسان حکومت داشتند.

 

زندیان: ۱۷۵۱ ۱۷۹۴ میلادی

زندیان پس از قتل نادرشاه افشار و قبل از روی کار آمدن قاجار در ایران به قدرت رسیدند. زندها لر بودند و به سردمداری کریم خان زند (ایلخان طایفه زند) یکی از لشکرهای نادرشاه افشار را تشکیل داده بودند. بعد از قتل نادرشاه، کریم خان با لشکرش به منطقه خود بازگشت. کریم خان زند فردی مدبر بود و خود را وکیل الرعایا نامید و از لقب شاه پرهیز کرد. کریم خان در ابتدا در ملایر مستقر شد و آنجا را پایتخت حکمرانی خود قرار داد و سپس توانست بر کل ایران مسلط شود. کریم خان بعد از تصرف کل ایران، شیراز را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد. مهمترین بناهایی که از کریم خان زند در شیراز به یادگار مانده است عبارتند از:

  • ارگ کریم خانی
  • بازار وکیل
  • حمام وکیل
  • مسجد وکیل

کریم خان زند بعد از نادرشاه افشار تمام بخش های مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی ایران را تحت کنترل خود درآورد. صادق خان زند (برادر کریم خان زند) نیز موفق شد در سال ۱۷۷۵ میلادی بصره را از امپراتوری عثمانی جدا کرده و به ایران الحاق کند و اقتدار ایران را بر سراسر اروند رود، بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند. لطفعلی خان زند آخرین فرمانروای زندیان بود که بارها با آقا محمد خان قاجار جنگید و بارها وی را شکست داد اما نهایتاً آقامحمد خان قاجار، لطفعلی خان زند را در کرمان را محاصره کرد و پس از چهار ماه با خیانت لشکریان لطفعلی خان زند، کرمان توسط آقا محمد خان قاجار فتح شد و لطفعلی خان قاجار پس از کور کردن و شکنجه بسیار به تهران منتقل شد و در تهران به قتل رسید. آرامگاه لطفعلی خان زند در بازار کفاش ها در بازار تهران قرار دارد.

 

قاجاریان:  ۱۷۹۶ ۱۹۲۵ میلادی

سرسلسله حکومت قاجاریان در ایران آقا محمدخان قاجار بود که مربوط به یکی از طایفه های ترک اغوز به نام ایل قاجار بود که بر اثر حمله مغولان به ایران از آسیای مرکزی به ایران مهاجرت کردند. آنان ابتدا در پیرامون ارمنستان ساکن شدند. ایل قاجار به دلیل کمک های بزرگی که به دربار صفویان می نمودند قدرت بیشتری پیدا کردند.  شاه عباس بزرگ یک گروه از ایل قاجار را در استرآباد (گرگان امروزی) مستقر کرد. خاندان قاجار یکی از خانواده های دارای زیر شاخه های نسبتاً زیاد در ایران است که آخرین دودمان پادشاهی ترک تبار تاریخ ایران از این خاندان بود. اکنون بسیاری از نوادگان قاجار در ایران، جمهوری آذربایجان، اروپا و آمریکا زندگی می کنند.  پس از شورش افغان ها و فروپاشی حکومت صفویان، شاه تهماسب دوم (آخرین پادشاه آواره صفوی) پس از مدتی به مازندران گریخت و فتحعلی خان قاجار خدمت وی رسید و سرداری سپاه وی را بر عهده گرفت. با پیوستن نادر به سپاه تهماسب، فتحعلی خان قاجار مقام خود را از دست داد و در مشهد به دستور نادر به قتل رسید. در زمان قتل فتحعلی خان قاجار پسرش محمد حسن خان قاجار دوازده سال داشت و زمانیکه نادر به حکومت رسید و شاه شد یوخاری باش ها را که ساکنین بالادست رود گرگان در استرآباد بودند  به حکمرانی آنجا منصوب کرد تا مانع قدرت گرفتن محمد حسن خان در بین آشاغی باش ها که ساکنین پایین دست رود گرگان در استرآباد بودند بشود. در واقع آن دسته از ایل قاجار که به استرآباد کوچ داده شده بودند به دو ایل مهم تقسیم می شدند و ساکنین بالا دست رودخانه را یوخاری باش ها و ساکنین پایین دست رودخانه را آشاغی باش ها می نامیدند. پس از مرگ نادرشاه افشار، طایفه قاجارهای استرآباد به سردمداری محمد حسن خان قاجار در پی به دست آوردن پادشاهی برآمدند اما در نهایت از کریم خان زند شکست خوردند و محمدحسن خان قاجار در نبرد با سپاه صادق خان زند (برادر کریم خان زند) کشته شد. فرزندان محمدحسن خان قاجار از جمله آقامحمدخان قاجار و حسینقلی خان جهانسوز به عنوان گروگان در دربار زندیه نگهداری شدند. یکبار حسینقلی خان که از سوی کریم خان زند برای سرکوبی حاکم استرآباد فرستاده شده بود، در سمنان یاغی شد ولی به دست زکی خان زند کشته شد. بالاخره آقامحمدخان قاجار بعد از مدتی موفق شد لطفعلی خان زند را در کرمان محاصره کرده کرمان را فتح کند و با کور کردن و شکنجه وی و انتقال آن به تهران و نهایتاً قتل لطفعلی خان زند انتقام خودش را از زندیان بگیرد و سلسله پادشاهی قاجار را در ایران بنیانگذاری کند. سلسله ای که حدود ۱۳۰ سال بر ایران حکمرانی کردند و دو عهدنامه ننگین برای ایران به یادگار گذاشتند.

 

عهدنامه گلستان: ۱۸۱۳ میلادی

عهدنامه گلستان در روستای گلستان در قفقاز در روز دوشنبه ۳ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی (۱۲۲۸ هجری قمری، ۱۸۱۳ میلادی) بین فتحعلی شاه قاجار و روس های تزاری منعقد شد و بر اساس آن حق حکومت ایران بر بخش هایی از شمال دولت شاهنشاهی ایران شامل قفقاز، ارمنستان، ایالت های شرقی گرجستان، یعنی کاختی و کارتلی و بخش های غربی گرجستان یعنی آبخاز، سامگزلو (مرگالیا)، گوریا، و ایمرتی (آچوق باشی) و تمام شهرها و شهرکها و روستاهای مناطق غربی گرجستان در ساحل دریای سیاه و محال گرزویه (کورنه) شامل چچن و اینگوش امروزی از ایران سلب و به روسیه تزاری واگذار کرد. بر اساس عهدنامه گلستان حاکمیت بی چون و چرای ایران بر دریای خزر خدشه دار شد.

 

عهدنامه ترکمنچای: ۱۸۲۸ میلادی

در روز پنج شنبه اول اسفند سال ۱۲۰۶ خورشیدی (۱۲۴۳ هجری قمری، ۱۸۲۸ میلادی) فتحعلی شاه قاجار و روسیه تزاری در روستای ترکمنچای توافق کردند سه ایالت دیگر قفقاز یعنی ایروان، نخجوان و بخش های دیگری از تالش را به روس های تزاری بدهند، حاکمیت ایران بر دریای خزر محدودتر شد، و به روس ها حق کاپیتالوسیون (قضاوت کنسولی) داده شد.

 

پهلوی: ۱۹۲۵ ۱۹۷۸ میلادی

رضاخان میرپنج که اصالت خود را سوادکوهی و مازندرانی معرفی کرده است با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی به قدرت رسید. رضاخان پس از کودتای سوم اسفند وزیر جنگ و سید ضیاء نخست وزیر شد. بعد از سه ماه سید ضیاء برکنار شد و قوام نخست وزیر شد ولی رضاخان وزیر جنگ باقی ماند. رضاخان بعدها به مقام رئیس الوزرایی رسید. نهایتاً رضاخان در سال ۱۳۰۴ خورشیدی تاجگذاری کرد و بنیانگذار سلسله پهلوی شد. رضاخان پس از جنگ جهانی دوم توسط انگلیسی ها از قدرت خلع شد و به جزیره موریس تبعید شد و پسرش محمدرضا شاه طی توافق قبلی شاه ایران شد. از جمله مهمترین اقدامات بحث برانگیز رضاخان در ایران عبارت بودند از:

ساخت راه آهن سراسری، راهسازی، متحدالشکل کردن لباس مردان و دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی و …، کشف حجاب اجباری، بنیان گذاری ثبت اسناد، بنیان گذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه، لغو کاپیتولاسیون معاهده ترکمانچای، تشکیل ارتش نوین و تصویب قانون نظام وظیفه عمومی، بنیان گذاری بانک سپه، بانک ملی، بانک فلاحتی، بیمه ایران، رادیو ایران، دانشگاه تهران، نساجی مازندران، فرهنگستان ایران، تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به خورشیدی جلالی، تغییر تقسیمات کشوری از ۴ ایالت (آذربایجان، کرمان و بلوچستان، فارس، خراسان) به ۱۰ استان، تغییر نام رسمی کشوری در زبان های خارجی و مجامع بین المللی از «پرشیا» به «ایران»، تغییر نام بسیاری از شهرها و معابر شهری، تاسیس موزه ایران باستان و دستور به حفظ و بازسازی و مرمت آثار تاریخی ایران، تاسیس صنایع دفاع، تاسیس فرودگاه مهرآباد، از بین بردن خوانین خودمختار و رئوسای قبایل و عشایر،

محمدرضا پهلوی حاصل ازدواج رضاشاه و تاج الملوک آیرملود بود. زمانیکه محمدرضا شش سالش بود رضاخان شاه ایران شد و وی به ولیعهدی نائل شد.  محمدرضا تحصیلات مقدماتی را در ایران و تحصیلات متوسطه را در سوئیس به اتمام رساند و در بازگشت به ایران با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد. در جنگ جهانی دوم و هم زمان با اشغال ایران در ۲۲ سالگی توسط انگلیس جایگزین پدرش رضاشاه شد و رضاه شاه به جزیره موریس تبعید شد. محمدرضا شاه در ابتدای رسیدن به سلطنت، قدرت کمی داشت ولی با پایان اشغال ایران و خروج نیروهای خارجی از ایران، با پشتیبانی آمریکا و با سیاست نخست وزیر وقت؛ قوام السلطنه؛ به حکومت خودمختار آذربایجان و کردستان خاتمه داد و زمین هایی که رضاشاه از مالکان آنها گرفته بود را به صاحبان پیشین شان پس داد. در دوران محمدرضا شاهف مصدق به قدرت رسید و شاه ایران را در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ ترک کرد اما با کودتا موفق ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با برنامه ریزی و دستور آمریکا و انگلیس انجام شد مصدق برکنار شد و محمدرضا شاه به ایران بازگشت و بار دیگر بر تخت سلطنت جلوس کرد.

محمدرضا شاه به توسعه اقتصادی و افزایش قدرت نظامی ایران علاقه داشت و مبالغ قابل توجه ای را به خرید جنگ افزارهایی همچون اف ۱۴ آمریکایی اختصاص داد. محمدرضا شاه تحت عنوان انقلاب سفید و با هدف رسمی قرار گرفتن ایران در بین مدرن ترین کشورهای جهان تا پایان سده بیستم مجموعه ای از اصلاحات اقتصادی – اجتماعی مانند اصلاحات ارضی را آغاز نمود. در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه هجری شمسی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. محمدرضا شاه در ادامه نظام تک حزبی را در کشور حاکم کرد.

 از طرف دیگر رژیم پهلوی دچار فساد شده بود و ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) به طرز وحشیانه ای با مردم برخورد می کردند و ترویج بی بند و باری توسط اطرافیان شاه و سیستم حاکم بر ایران موجب نارضایتی مردم شده بود و مردم ایران به رهبری امام خمینی (روح الله خمینی) در بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۹۷۸ میلادی) به طور رسمی پایان سیستم شاهنشاهی در ایران بعد ۲۵۰۰ سال را اعلام کردند و نظام جمهوری اسلامی ایران را برای خود برگزیدند.

 

 

جمهوری اسلامی ایران: ۱۹۷۸ میلادی تا کنون

درحال حاضر نظام جمهوری اسلامی ایران بر ایران حاکم است که «ولی فقیه»، «ریاست جمهوری»، «مجلس شورای اسلامی ایران»، «قوه قضائیه»، «شورای نگهبان» و «مجلس خبرگان» ارکان اصلی این نظام محسوب می شوند که یا به طور مستقیم توسط مردم انتخاب می شوند یا توسط افرادی که توسط مردم انتخاب شده اند منصوب خواهند شد. «شورای عالی امنیت ملی» و «مجمع تشخیص مصلحت نظام» دو نهاد دیگر تاثیرگذار در نظام جمهوری اسلامی ایران هستند. نیروهای مسلح ایران شامل چند بخش مستقل و متداخل می شود که در نوع خود بی نظیر است. نیروهای مسلح ایران شامل سپاه انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروی انتظامی می شود. نیروی انتظامی که خود شامل چند بخش می شود زیر نظر وزارت کشور در دولت اداره می شود اگرچه فرماندهان عالی رتبه آن از بین فرمانده هان با تجربه و عالی رتبه سپاه انتخاب می شوند. سپاه و ارتش کاملاً از یکدیگر مستقل هستند و هر کدام شامل بخش های مختلف می شوند و معمولاً وظایف موازی با یکدیگر ندارند بلکه یکدیگر را کامل می کنند و در شرایط مختلفی ایفای نقش می کنند. نیروهای مسلح تحت امر ولایت فقیه و رهبر ایران هستند و زیرمجموعه دولت محسوب نمی شوند و به همین دلیل از ثبات خوبی برخوردار هستند و برنامه ها و پروژه های آنان با تغییر رئیس جمهور تغییر نخواهد کرد.

جمهوری اسلامی ایران، کشور را به ۳۲ استان تقسیم کرده است و استانداران توسط دولت انتخاب می شوند. در ایران کنونی حدود هزار شهر وجود دارد و شهرداران توسط شورای شهر انتخاب می شوند و شوراهای شهرها و روستاها هر چهار سال یکبار توسط مردم همان مکان انتخاب می شوند و از قدرت بالایی برای اداره شهر و روستا برخوردار می باشند.

بعد از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ خورشیدی یا ۱۹۷۸ میلادی برنامه های توسعه ای فراوانی در ایران اجرا شده است و جمعیت و بافت فیزیکی شهرها شاید تا ۱۰ برابر توسعه پیدا کرده است. سیستم آموزش و پرورش همه گیر و آموزش عالی رایگان و برگزاری کنکور فراگیر و عدالت آموزشی از جمله اقدامات بعد از انقلاب اسلامی بوده است.

موقعیت جغرافیایی ایران:

 

کشور ایران از لحاظ جغرافیای دارای ویژگیهای بی نظیری در جهان است. مخوف ترین کویرهای دنیا در سرزمین ایران قرار گرفته اند و از طرف دیگر دو رشته کوه بسیار بزرگ یکی در خط شمالی و دیگری در خط غربی ایران وجود دارد. ایران به دریاها و اقیانوس ها راه دارد و سواحل کم نظیری دارد و این خطوط ساحلی در شمال و جنوب ایران واقع شده اند. ایران دارای رودها و آبشارهای دیدنی است. جنگل های ایران نیز مشهورند و  قدمت زیادی دارند.

 

آب و هوای ایران:

آب و هوای نقاط مختلف ایران متغیر است. در شمال غربی ایران زمستان ها بسیار سرد همراه با بارش شدید برف و کاهش زیاد دما است درحالیکه بهار و پاییز این مناطق نسبتاً معتدل است. در جنوب ایران، زمستانها معتدل و تابستانها بسیار گرم و دارای رطوبت بسیار بالاست. منطق مرکزی و شرقی ایران نیز کویری و خشک هستند. شمال ایران نیز دارای رطوبت بالاست و اغلب اوقات دارای بارندگی است و دارای آب و هوایی معتدل در طول سال دارد. به طور کلی ایران دارای آب و هوای قاره است.

 

 

جنگل های هیرکانی

جنگل های هیرکانی

جنگل های ایران:

حدود۱۸۰ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را جنگل پوشانده است که حدود ۵۵% آن جنگل های بلوط در غرب ایران هستند، حدود ۲۰% جنگل های هیرکانی در شمال ایران هستند، جنگل های پست و پراکنده در جنوب و شرق ایران حدود ۴% جنگل های ایران هستند، جنگل های گرمسیری و کویری ایران نیز حدود ۵% جنگل های ایران هستند، جنگل های کوهستانی ارس نیز حدود ۷% جنگل های ایران هستند.

جنگل های هیرکانی از مرز ایران و جمهوری آذربایجان شروع می شوند و در حدفاصل دریای خزر و رشته کوههای البرز با دربرگرفتن استان های اردبیل، گیلان، مازندران، گلستان به استان خراسان شمالی در سمت دیگر دریای خزر و مرز ایران و ترکمستان می رسند. جنگلی های هیرکانی حدود ۵ میلیون سال قدمت داشته و درحال حاضر حدود ۵۵ هزار کیلومتر مربع وسعت دارند.

 

 

کوه دماوند

کوه دماوند

کوههای ایران:

کوههای خط شمالی ایران از آرارات در ترکیه شروع شده و به ترتیب به کوههای: کوه علمدار یا میشو در مرند، سهند در جنوب تبریز،  سبلان در غرب اردبیل، طالش، قلافلانکوه در آذربایجان شرقی، رشته کوههای مرتفع البرز در شمال استان تهران و جنوب استانهای گیلان و مازندران، و کوههای آلاداغ، بینالود، هزار مسجد و قراداغ در خراسان امتداد یافته است و به کوههای هندوکش در افغانستان می پیوندند. بلندترین کوه رشته کوههای خط شمالی ایران کوه دماوند است که بلندترین کوه ایران نیز محسوب می شود که در شمال شرقی شهر تهران واقع شده است.

رشته کوههای غربی ایران نیز از آرارات در ترکیه شروع می شوند و از شمال غربی ایران به سمت جنوب شرقی ایران امتداد می یابند. کوههای ساری داش، چهل چشمه، پنجه علی، الوند، کوههای بختیاری، پیشکوه، پشتکوه، قالیکوه، اشترانکو، و زردکوه از جمله کوههای غربی ایران محسوب می شوند که به مجموعه آنها رشته کوههای زاگرس می گویند. بلندترین کوه رشته کوههای زاگرس کوه دینار یا دنا است.

رشته کوههای خط جنوبی ایران نیز از خوزستان شروع می شوند و تا سیستان و بلوچستان امتداد می یابند و در پاکستان به رشته کوه سلیمان می پیوندند. کوههای سپیدار، میمند، بشاگرد، و کوه بم پشت مهمترین کوههای خط جنوبی ایران محسوب می شوند.

کوههای مرکزی و شرقی ایران اساساً شامل کوههای شیرکو، کوه کرکس، کوه بنان، جبل بارز، هزار، بزمان، تفتان، کوههای مریخی نهبندان و کوههای مینیاتوری چهابهار می باشد.

مهمترین قله های ایران عبارتند از: دماوند، علم کوه، سبلان، هزار، دنا، زردکوه، اشترانکوه، شیرکوه، قالی کوه، تفتان، کوه گرین، قله بل، کرکس، نیزوا، کوه برم فیروز، کوه رنج، سهند، الوند، میشو یا علمدار و پرواز.

 

 

قشم

قشم

سواحل ایران:

 ایران ۲،۸۱۴ کیلومتر خط ساحلی دارد که ۶۶۰ کیلومتر آن در حاشیه دریای خزر در شمال ایران است و مابقی آن در جنوب و در حاشیه خلیج فارس و دریای عمان است. ایران بیش از ۱،۳۵۸ کیلومتر در حاشیه خلیج فارس و ۷۹۶ کیلومتر در حاشیه دریای عمان خط ساحلی دارد. سواحل شمالی ایران در تابستان و سواحل جنوبی ایران در زمستان بسیار دلچسب و جذاب هستند.

 

رودهای ایران:

ایران دارای رودهای جاری فراوانی است ولی اکثر این رودها کم آب هستند. تنها رودی که در ایران قابلیت کشتیرانی دارد رود کارون در خوزستان در جنوب غربی ایران است. رودهای ایران به سمت چهار حوضه عمده: (۱) دریای خزر در شمال ایران، (۲) خلیج فارس در جنوب غربی ایران، (۳) دریای عمان در جنوب ایران و (۴) دریاچه ارومیه در شمال غربی ایران جریان دارند.

مهمترین رودخانه های حوضه خلیج فارس و دریای عمان عبارتند از: کارون، جراحی، کرخه، دز، زهره، مند، هندیجان، دالکی، سیمره، تیاب، نای بند، شور، اروند رود، مهران، میناب، سرباز و باهوکلات.

مهمترین رودهای حوضه آبریز دریای خزر عبارتند از: قزل اوزن، سفید رود، شور، اهرچای، زنجان چای، شاهرود، قره سو، ارس، چالوس، هراز، تجن، گرگان، و اترک.

مهمترین رودخانه های حوضه دریاچه ارومیه نیز عبارتند از: سیمینه رود، زرینه رود، آجی چای، نازلوچای

 

 

آبشار ویسادار

آبشار ویسادار

آبشارهای ایران:

ایران بیش از ۳۹۲ آبشار دارد که ۲۸۷ آبشار آن دائمی و قابل توجه هستند. مهمترین آبشارهای ایران عبارتند از:

  • آبشار آسیاب خرابه، آبشار عیش آباد، آبشار اسکندر، آبشار ماهاران، در استان آذربایجان شرقی
  • آبشار شلماش در استان آذربایجان غربی
  • آبشار مارگون سپیدار در استان فارس
  • آبشار گورگور در مشکین شهر
  • آبشار سردابه در اردبیل
  • آبشار خضر، آبشار کردعلی، آبشار تخت سلیمان، آبشار بی بی سیدان، آبشار سمیرم، آبشار آب ملخ، آبشار خفر، آبشار شاه لولک، آبشار نیاسر، در استان اصفهان
  • آبشار چم آو، در استان ایلام
  • آبشار سنگان، آبشار امامزاده داوود، آبشار اوسون دربند، آبشار دوقلو، آبشار فصلی پیچ آدران، در استان تهران
  • آبشار چشمه کوهرنگ، آبشار آتشگاه، آبشار دره عشق، در استان چهار محال و بختیاری
  • آبشار شوی در استان خوزستان
  • آبشار اخلمد، آبشار ارتکند، آبشار رودمعجن، آبشار قره سو در استان خراسان رضوی
  • آبشار بل در استان کردستان
  • آبشار بهرام بیگی در بویر احمد، آبشار کنج بنار در گچساران، آبشار سی سخت و آبشار کمردوغ در استان کهگیلویه و بویراحمد
  • آبشار مینودشت، آبشار شیرباد، آبشار کبودوال در استان گلستان
  • آبشار لاتون، آبشار دودوزن، آبشار ورزان، آبشار ویسادار، آبشار زمرد حویق، آبشار کلشتر، در استان گیلان
  • آبشار بیشه، آبشار آب سفید، آبشار چکان، آبشار دورود، آبشار تاف، آبشار نوژیان، آبشار افرینه، آبشار گلهو، آبشار سرکانه، آبشار وارکآبشار برنجه، آبشار وارگ در استان لرستان
  • آبشار یخی، آبشار شاهاندشت، آبشار هریجان، آبشار آمل و آبشار ایج یا ده قلو در استان مازندران

بسیاری از آبشارهای ایران همچون آبشار اخلمد، افرینه، گنجنامه، نیاسر، شوشتر، بیشه، قره سو، سمیرم، و تنگه واشی، قدمتی تاریخی داشته و از نظر جنبه های سیاحتی و اقتصادی مورد توجه پادشاهان و حاکمان وقت ایران بوده اند و از بسیاری از آنها برای ساخت آسیاب های بادی کمک گرفته شده است. آبشارهای شوشتر به عنوان نخستین تاسیسات صنعت آب و صنایع جانبی جهان در زمان ساسانیان، اکنون تحت عنوان مجموعه تاریخی-فرهنگی آبشارهای شوشتر در یونسکو ثبت جهانی شده اند. آبشارهای گنجنامه همدان نیز در کنار کتیبه های تاریخی کوروش نشانگر اوج شکوه و عظمت ایران باستان هستند.

 

 

 

دریاچه مهارلو

دریاچه مهارلو

دریاچه های ایران:

دریای خزر، دریاچه ارومیه، دریاچه گهر، دریاچه بختگان، دریاچه پریشان، دریاچه نیریز، دریاچه نمک، باتلاق گوخونی، دریاچه نئور، دریاچه زریوار، دریاچه مهارلو، دریاچه هامون و حوض سلطان دریاچه های اصلی ایران هستند.

 

 

 

ریگ جن

ریگ جن

کویرهای ایران:

مناطق مرکزی، شرقی و جنوب شرقی ایران دارای آب و هوای گرم و خشک هستند و مخوف ترین، جذابترین و دیدنی ترین کویرهای جهان را در خود جا داده اند. حدود یک چهارم سرزمین کنونی ایران را مناطق کویری و بیابانی دربرگرفته است. دکتر آلفونس گابریل (جغرافیدان و جهانگرد فقید اتریشی) کتاب پرفروشی تحت عنوان «عبور از صحراهای ایران» دارد و در آن بیان می کند: “هر کس فقط یک بار از کویرهای ایران عبور کند محسور افسون این کویرها خواهد شد و تا پایان عمر فراموش نخواهد کرد”. مهمترین کویرهای ایران عبارتند از: کویر مرنجاب، کویر مصر، کویر دیهوک، کویر اکبرآباد، کویر همت آباد (فعال ترین اکوسیستم بیابانی ایران)، کویر سه قلعه، کویر حیدرآباد (یکی از ۱۲ نقطه هیجان انگیز جهان)، کویر پلوند، کویر حلوان، کویر بشرویه، کویر کاراکل، کویر درانجیر، کویر بهاباد، کویر ابرکوه، کویر نمک دامغان، کویر کلوت شهداد (گرمترین نقطه کره زمین)، کویر نمک سیرجان، و کویر ریگ جن (مخوف ترین کویر جهان).

 

 

معادن و ذخایر زیرزمین ایران:

ایران چهارمین ذخایر بزرگ نفت جهان و بزرگترین ذخایر گاز جهان را دارد. معادن استراتژیک بسیاری در ایران وجود دارد که طلا، منگنز، کرومیت، مس، سرب، روی، نیکل، کبالت، نقره و آهن، گوگرد، نمک، سنگ های تزئینی، شن و ماسه از مهمترین این معادن هستند.